چون بید به بادی تن دنیا به ناز است//در بزم جهان مطربی و ساز نیاز است
حلاج انالحق شد و سر بر دار بسپرد //تا به فریاد بگوید کهسر و دار مجاز است
آن شاه که از هند به غزنین روان بود//دلداده و دیوانه ی گیسوی ایاز است
تو در پی حق بودی و غافل ز حقایق//برگرد به میخانه ببین گلشن راز است
آنجا که نباشم من و تو خویش نباشی//یک لحظه ببینی که خدا هم به نماز است
پس اگر به کعبه رفتی و حرم رهت ندادند//برو خرقه به در انداز که ره میکده باز است
بس نکته بگفتند و کسی هوش نیامد//خاموش بمان چونکه سر قصه دراز است