پشت شيشه برف مي بارد/پشت شيشه برف مي بارد/در سكوت سينه ام دستي/دانه اندوه مي كارد/مو سپيد آخر شدي اي برف/تا سرانجامم چنين ديدي/در دلم باريد ... اي افسوس/بر سر گورم نباريدي/چون نهالي سست مي لرزد/روحم از سرماي تنهائي/مي خزد در ظلمت قلبم/وحشت دنياي تنهائي/ديگرم گرمي نمي بخشي/عشق، اي خورشيد يخ بسته/سينه ام صحراي نوميديست/خسته ام، از عشق هم خسته/غنچه شوق تو هم خشكيد/شعر، اي شيطان افسونكار/عاقبت زين خواب دردآلود/جان من بيدار شد، بيدار/بعد از او بر هر چه رو كردم/ديدم افسون سرابي بود/آنچه مي گشتم به دنبالش/واي بر من، نقش خوابي بود/اي خدا ... بر روي من بگشاي/لحظه اي درهاي دوزخ را/تا به كي در دل نهان سازم/حسرت گرماي دوزخ را؟ديدم اي بس آفتابي را/كاو پياپي در غروب افسرد/آفتاب بي غروب من!اي ديغا، درجنوب! افسرد/بعد از او ديگر چه مي جويم؟بعد از او ديگر چه مي پايم؟اشك سردي تا بيفشانم/گور گرمي تا بياسايم/پشت شيشه برف مي بارد/پشت شيشه برف مي بارد/در سكوت سينه ام دستي/دانه اندوه مي كارد