loading...
آن شب های مهتابی
سلمان ولیراده بازدید : 1 پنجشنبه 28 فروردین 1393 نظرات (0)

 


پشت شيشه برف مي بارد/پشت شيشه برف مي بارد/در سكوت سينه ام دستي/دانه اندوه مي كارد/مو سپيد آخر شدي اي برف/تا سرانجامم چنين ديدي/در دلم باريد ... اي افسوس/بر سر گورم نباريدي/چون نهالي سست مي لرزد/روحم از سرماي تنهائي/مي خزد در ظلمت قلبم/وحشت دنياي تنهائي/ديگرم گرمي نمي بخشي/عشق، اي خورشيد يخ بسته/سينه ام صحراي نوميديست/خسته ام، از عشق هم خسته/غنچه شوق تو هم خشكيد/شعر، اي شيطان افسونكار/عاقبت زين خواب دردآلود/جان من بيدار شد، بيدار/بعد از او بر هر چه رو كردم/ديدم افسون سرابي بود/آنچه مي گشتم به دنبالش/واي بر من، نقش خوابي بود/اي خدا ... بر روي من بگشاي/لحظه اي درهاي دوزخ را/تا به كي در دل نهان سازم/حسرت گرماي دوزخ را؟ديدم اي بس آفتابي را/كاو پياپي در غروب افسرد/آفتاب بي غروب من!اي ديغا، درجنوب! افسرد/بعد از او ديگر چه مي جويم؟بعد از او ديگر چه مي پايم؟اشك سردي تا بيفشانم/گور گرمي تا بياسايم/پشت شيشه برف مي بارد/پشت شيشه برف مي بارد/در سكوت سينه ام دستي/دانه اندوه مي كارد

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 61
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 34
  • آی پی دیروز : 32
  • بازدید امروز : 37
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 37
  • بازدید ماه : 72
  • بازدید سال : 84
  • بازدید کلی : 864